من مردِ مادرم
تا همین دیروز پسر بودم
و حالا مادرم
با حفظ سمت ، شدم
امروز مردِ مادرم
چون بیوه ای شبیه تصویر سینمایی یک حماسه
در غاری افسونگر به تنهایی
اسطوره ی آینده زاییدم
مردِ مادر شدم
همینقدر افسانه
و چیست این اگر این نیست؟
که به مدت معلوم مادرم درد کشیدم
آدمی دیگر زاییدم
از ظاهرم معلوم بود و حالا دو نفریم
و اولی آیا هنوز زنده است؟
چیستم این اگر مردِ مادر نیستم؟
که هرچه اولی ام بد باشد اگر بمیرد خواهم گریست
مردِ مادر شدم
همینقدر جدی ، چندش آور و از نادانی
مثال اشتباهی برای مادرم که مادر شد
او در یک شب
من در یک روز
مادر شدیم
مردِ مادرم
حالا تو به این همه اتفاق جدی بگو «تغییر شخصیت»
مادر مادر است ، هرچند مرد
هرچند همه چیز دنیا عوض شود
که زنی از مرد بکند و مردْ ، مادر شود
چون من که پسرِ کنده از مردی که
مردِ مادر شدم
مُوَیِدش این که در آغوشم ، این نوشته های هی بیداد کننده که
مردِ مادر شدم
«ناصر تهمک»
درباره این سایت