تو را خداحافظ
در این شبانه ی تلخ
که موجبِ غمِ ما
به بی وفایی شد
برو که عشقِ تو با من چه جز جفایی شد؟
در این رهِ نمِ سنگین ، برو خداحافظ
فقط اگر در راه
کنار مزرعه ای رد شدی کمی غمگین
بگرد و گندمِ بی خوشه و ثمر برگیر، ز خاکِ تیره ی درد
چو ریشه ی تنم از خاک می کشی برگرد
از این رهِ تبِ سرد
«ناصر تهمک»
درباره این سایت